51451اتتغ5686856

زنانی بیدار و آگاه، پشت خط‌ مقدم

گاهی قصه‌ایی می‌خوانی، شعری، یا افسانه‌ایی… باورشان می‌کنی یا نه، مهم نیست! فقط می‌خواهی چیزی خوانده باشی! می‌خواهد قصه باشد، افسانه باشد و یا حتی واقعیت! اما گاهی این وسط واقعیت‌هایی می‌مانند و قصه می‌شوند! اگر ارزش ماندگاری داشته باشند! و قصه‌ها نیازمند تکرارند… تا واقعیت‌های جاری امروز تهی‌دست نباشند!

گاهی تاریخ را هم که بخوانی، انگار می‌کنی افسانه خوانده‌ایی. وقتی قصه‌ی “طوعه” را می‌خوانی که یک‌تنه و تنها پشت مسلم‌بن‌عقیل ایستاد و همراهی‌اش کرد. در موقعیتی که هیچ مردی در کوفه پیدا نشد، جرأت پناه دادن به مسلم را داشته باشد، این زن،” طوعه” از او در خانه‌اش میزبانی کرد…

خوانندگان گرانمایه لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

3651254525

گاهی قصه‌ایی می‌خوانی، شعری، یا افسانه‌ایی… باورشان می‌کنی یا نه، مهم نیست! فقط می‌خواهی چیزی خوانده باشی! می‌خواهد قصه باشد، افسانه باشد و یا حتی واقعیت! اما گاهی این وسط واقعیت‌هایی می‌مانند و قصه می‌شوند! اگر ارزش ماندگاری داشته باشند! و قصه‌ها نیازمند تکرارند… تا واقعیت‌های جاری امروز تهی‌دست نباشند!

گاهی تاریخ را هم که بخوانی، انگار می‌کنی افسانه خوانده‌ایی. وقتی قصه‌ی “طوعه” را می‌خوانی که یک‌تنه و تنها پشت مسلم‌بن‌عقیل ایستاد و همراهی‌اش کرد. در موقعیتی که هیچ مردی در کوفه پیدا نشد، جرأت پناه دادن به مسلم را داشته باشد، این زن،” طوعه” از او در خانه‌اش میزبانی کرد…

وقتی می‌بینی، “دلهم” همسر ” زهیربن قین”  فقط و فقط با کلامش و با چند جمله می‌تواند گره‌های کور شک و تردید را از دست و پای همسرش باز کند و راه سعادت ابدی را برایش هموار کند …

آنجا که می‌خوانی، مادران سر پسران شهیدشان را که یزیدیان برایشان به ارمغان فرستاده‌اند، به سمت دشمن پرتاب می‌کنند و با صدایی رسا، بدون اینکه بلرزد، بدون سستی، بدون شک، فریاد می‌زنند “ما چیزی را که در راه خدا داده‌ایم هرگز باز پس نمی‌ستانیم”!…

آن‌گاه که مادری طفل شیر خواره‌اش را بی‌جان، تیر خورده، خونین، میان دست‌های همسرش می‌بیند و اشک نمی‌ریزد، مویه نمی‌کند و گریبان نمی‌درد…

وقتی تاریخ را می‌خوانی که زنی بعد از شهادت همسرش ندای هل من ناصر حسین را می‌شنود و با عمود خیمه به میدان می‌رود و با دشمن می‌جنگد و شهید می‌شود…

آن هنگام که مادر یا همسری تنها مرد زندگی‌اش را روانه میدان می‌کند و  به کمتر از شهادت در راه امام راضی نمی‌شود…

آن‌جا که شنیده‌ایی، زینب، خواهر است و عمه و مادر. داغ دیده است و درد روی دلش سنگینی می‌کند و سینه‌اش می‌سوزد، اما بعد از امام (ع) پرچم قیام عاشورا همچنان زنده است و روی دست‌ها و شانه‌های اوست که خودنمایی می‌کند …

به برگ‌های این‌چنینی تاریخ که می‌رسی، گمان می‌کنی قصه خوانده‌ایی یا افسانه‌ایی. اما این‌ها، داستان و افسانه و قصه نیست.  معجزه هم نیست. واقعیتی است که به تاریخ آبرو داده است تا “زن” مسلمان بتواند سرش را بالا بگیرد و ادعا کند، می‌تواند تاریخ بسازد .

معجزه نیست. ظرفیت وجودی “زن” است. زن‌های میدان عاشورا، هیچ کدامشان با اصرار و اجبار کسی همراه کاروان امام نبودند. همه داوطلبانه امام و اهل بیت‌اش را همراهی کردند و اگر نبودند و اگر جایشان خالی بود در کارزار جنگ با یزیدیان، چه کسی بود که کلامش معجزه باشد؟ که دلش قرص باشد و دل مردش را قرص کند؟ چه کسی  می‌توانست از” مرد”، شیر میدان جنگ بسازد آن‌روز، آن‌روز واقعه؟

 

بیداری زنان عاشورایی
بی‏‌تردید یکی از گروه‏‌های نقش‏‌آفرین در نهضت عاشورا، زنان بودند.  اسلام با قیام  حسین علیه‏‌السلام زنده است، اما سهم بزرگی از این زنده ماندن مربوط به زنانی است که تاریخ، مانند شان را کمتر به خود دیده است. زنان در کربلا نشان دادند که تکلیف شرعی و اجتماعی، خاص مردان نیست، بلکه آن‌ها هم به واسطه  وظیفه شرعی خود باید به جریان‏های اجتماعی توجه کنند و آنجا که مسئله حمایت از دین و اقامه حق، تنها با قیام آنان میسر می‌شود، به میدان بیایند.

“زن” مسلمان، به جهانیان نشان داد که از آگاهی و شناخت و شعور برخوردار است و برخلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن می‌پندارند، زن مسلمان نه عروسک حرمسرا و نه موجودی به دور از واقعیتها و مسایل اجتماعی و سیاسی و نظامی است و تاریخ عاشورا بیانگر این واقعیت است، چنانکه زمانی که افرادی چون عمر سعد در انتخاب صراط مستقیم راه را گم کردند و افرادی چون زهیر بن قین که در یاری امام دچار تردید شده بودند، زنانی چون دلهم (همسر زهیر) شوهرش را به یاری امامش دعوت کرد و او را از تنگنای امتحان، سرفراز بیرون آورد.

زن‌هایی که نه تنها نیاز به دلگرمی و حمایت و پشتیبانی نداشتند، بلکه خود بهترین حامی و یاور سربازان امام بودند و این، تنها از روحیه‌ی بیدار و آگاه آن‌ها خبر می‌داد.

 

صبر زنان عاشورایی
پایداری در برابر سختی‌ها و مشکلات از مهم‏ترین جلوه‌های زنان عاشورایی است. زینب به همه‌ی مخاطبان مکتب خود یاد می‌دهد اگر در راه آرمان‏های الهی شکیبا باشند، به آنچه کمال مطلوب انسانی است، خواهند رسید. او این اصل را در مکتب پیامبر و پدرش، علی علیه‏‌السلام و مادرش، زهرا علیه‌االسلام آموخته بود. کسی که پرورده دامان پیامبراعظم صلی‌الله‏‌علیه‏‌و‏آله است و در آغوش امیر مؤمنان علی علیه‏السلام و دامان حضرت زهرا علیهاالسلام پایداری را تجربه کرده است، به جایی می‌رسد که آزمون الهی را نماد زیبایی معرفی می‌کند، آنجا که فرمود: «ما رایت الا جمیلا.»

فریاد برمی‌آورد و کاخ یزید را این گونه می‌لرزاند: “ای یزید! آیا چنین می‌پنداری که چون اطراف زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتی و ما را مانند اسیران از این شهر به آن شهر بردند، ما در پیشگاه خداوند خوار شدیم و تو گران‏مایه گشتی؟”

زن عاشورایی  در وداع عزیزش  اشک بسیار نریخت و کودکش را در تحمّل تشنگی و گرسنگی به صبر تشویق کرد و کودکان را از جلوی چشمان سربازان حسین(ع) به دور نگه داشت، تا بی‌تابی آن‌ها مقاومت دلیرمردان را در هم نشکند.

زن عاشورایی زمانی که بدن غرقه به خون و تکّه تکّه شده عزیزش را نزدیک خیمه می‌آورند، در مقابل امام علیه‌السلام بی‌تابی نمی‌کرد، تا امام به رقّت کشیده نشود؛ حتی زمانی که طفل شیرخوار امام حسین (ع) علی اصغر (ع) را با تیر سه شعبه شهید کردند، رباب، مادر علی اصغر ، جلو نیامد و امام خواهر خود زینب را خواند و فرزند خود را به او داد.

آن‌گاه که بدن حضرت علی اکبر را آوردند، هیچ یک از زنان جلو نیامدند. همچنین زمانی که بدن غرقه به خون صحابه را می‌آورند، عموما همسران و مادرانشان پیش امام نمی‌آمدند؛ و این شاید به این دلیل بود که صاحب این خون‌های ریخته شده و بدن‌های تکّه تکّه شده را امام  می‌دانستند و به خود اجازه مویه بر بدن بی‌سر و تکه تکه‌ی عزیزانشان را نمی‌دادند.

رسالت بزرگ زنان عاشورایی

آن روز، روز واقعه بود و زن مسلمان بیدار صبور آن روز توانست از امتحان سخت کار زار عاشورا به سادگی عبور کند و سرش را درست مثل یک قهرمان بالا بگیرد. حسین (ع) و یارانش کشته شدند. جنگ تمام شده است. اما کارزار عاشورا هنوز به جایی نرسیده است. تازه اول راه است و زن عاشورایی می‌داند اگر عهده‌دار پرچم قیام عاشورا نباشد، اگر رسالت بزرگ پیام‌رسانی و افشاگری‌اش را فراموش کند، عاشورا ابتر خواهد ماند و خون امام و یارانش ثمری نخواهد داشت.

و زینب… طلایه‌دار این رسالت مهم بود که از عصر عاشورا تا لحظه مرگ، حتی آنی، دست از بیدارگری مردم و افشاگری ظلم و ستم دستگاه اموی برنداشت.

یکی از وظایف مهم زن عاشورا خبررسانی بود. تلاش برای روشن‏‌سازی افکار عمومی و بی‌اعتنانبودن نسبت به جهل مردم درباره اخبار مهم در جامعه هدف زن‌های عاشورا بود. یکی دیگر از شاخص‏‌های بارز خبررسانی عاشورا، افشاگری و رسوا کردن حکومت یزید و نشان دادن چهره پلید امویان بود.

عقیله بنی‌هاشم در شهر کوفه، رفتار وحشیانه دشمن را با خاندان پیامبر شرح داد و از چهره پرنفاق آن‌ها پرده برداشت. حضرت زینب “ع” فرمود:

“ای مردم! می‌دانید چه پاره جگری از پیامبر شکافتید؟ کدام پرده‏‌نشینان عصمت را از پرده بیرون آوردید؟ آیا می‌دانید چه خونی از پیامبر بر زمین ریختید و از او هتک حرمت کردید؟”

حضرت زینب علیه‌االسلام در خطبه آتشین خود در کاخ یزید نیز پیشینه خانوادگی وی را در جمع سران و بزرگان محفلش آشکار ساخت. خطبه کوبنده سفیر کربلا چنان اوضاع مجلس آراسته یزید را آشفته کرد که وی ترسید با افشاگری‌های دختر علی‌بن ابی‌طالب علیه‏‌السلام، پایه‏‌های حکومتش دچار تزلزل شود. به خاطر همین گناه قتل حسین “ع” را به گردن عبیداللّه‏‌بن‌زیاد انداخت و فکر میکرد با این کار شانه‌های خود را از زیر بار سنگین کشتن امام خالی کرده است.

در واقعه‌ی عاشورا زنان سفیران کربلا بودند و با تأکید و تکرار بسیار واقعه عاشورا، از تمامی شیوه‌‏ها و امکانات استفاده کردند تا واقعه مهم عاشورا را برجسته سازند. حضرت زینب “ع”، امام سجاد “ع” و ام کلثوم از ابزاری چون شعر، خطبه و برپایی مراسم سوگواری بهره بردند تا خبر کربلا را به گوش  همگان برسانند. همچنین محل تبلیغات اهل‏بیت در چند شهر مهم اسلام؛ یعنی کوفه، شام و مدینه در آن دوره زمانی از هر جهت مناسب بود و چگونگی بیان واقعه در شهرها بر حسب اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر شهر صورت می‌گرفت.

در کنار این مسولیت بزرگ سفیران کربلا، وظیفه‌ی حفظ واقعیت‌های قیام عاشورا را نیز به عهده داشتند که مقابله با انتشار اخبار و عقاید دروغ و تحریف شده است.

پس از واقعه کربلا، حکومت پلید اموی می‌خواست نهضت حسینی را تحریف کند. زینب “ع” و همراهانش به عنوان پیام‌‏آوران کربلا با خطبه‏‌های روشنگر خود، از این تحریف جلوگیری کردند و سخنان آنان به عنوان سند زنده و معتبر در تاریخ جهان، مجال هرگونه تغییر در واقعیت و اهداف نهضت را از دشمن گرفت.

32626

 

حجاب زن عاشورایی
سهل‌بن ساعدی می‌گوید: به دروازه دمشق رفتم، بیرق‌هایی پی در پی پیدا بودند و سواری دیدم که بیرقی در دست داشت، پیکان از بالای آن بیرون آمده و سری بر آن بود که شبیه‌ترین مردم به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله بود! ناگاه دیدم از پشت سر وی زنانی بر استرانی بی روپوش سوارند. نزدیک شدم و از زن نخستین پرسیدم: کیستی؟ گفت: سکینه بنت‌الحسین. گفتم: چه حاجتی داری تا برآورم؟ من سهل ساعدی هستم، جدّ تو را دیده‌ام و حدیث او را شنیده‌ام. گفت: ای سهل! به حامل این سر بگو آن را به پیش ببرد، تا مردم مشغول نگریستن آن شوند و به حرم پیامبر صلی‌الله علیه و آله نگاه نکنند! سهل گفت: چهارصد دینار دادم تا آن کار را انجام دهد.

زن عاشورایی، در عین حضور در عرصه‏‌های مختلف، پاک‏دامنی و حجاب خود را با سلاح عزت و شجاعت حفظ می‌کند. از دشمن هیچ نمی‌خواهد جز اینکه آنها را در معرض دید مردم قرار ندهد و حجاب آنها را ندرد.
در واقعه عاشورا، زنان مستقیما وارد میدان سیاست شدند و حماسه‌ای ساختند که تا تاریخ زنده است و قلب بشریت می‌تپد، این قیام برای آنان پیام دارد.

زنان در حین مصیبت و پس از آن، رسالت الهی خود را در حفظ حجاب به باد فراموشی ندادند. آن زمان که همه یاران امام شهید شدند و امام حسین “ع” عزم میدان کرد، برای خداحافظی و روشنگری وظایف زنان به خیمه‌ها برگشت و فرمود: ” آماده مصیبت باشید. لباس‌های روی خود را سخت بپوشید. بدانید که خدا حامی شماست و از شما محافظت می‌کند و از شرّ دشمنان نجاتتان می‌دهد و عاقبت امورتان را ختم به خیر می‌کند.”

امام حسین “ع” اولین هشدار را در ملاحظات ظاهری و پوشش زنان بیان کرد و زنان، که می‌دانستند کارزار دشمن جنبه مادی و اقتصادی دارد، زیورها و لباس‌های اضافی خود را به سوی آنان پرتاب کردند، تا در پی غارت آن‌ها، لحظه‌ای بیاسایند.

زمانی که دشمن می‌خواست اسرا را وارد شام کند، امّ کلثوم از آن‌ها خواست تا سرها را از محل زنان دور سازند، تا مردم با نگاه به سرهای بریده، کمتر به محمل زنان نگاه کنند و دخترکان مقنعه از سر کشیده را با نگاه نیازارند! اما شمر ملعون با وجود این درخواست، ابتدا محمل ها را وارد شهر کرد!

در مجلس یزید، سکینه دختر امام به گریه افتاد و زمانی که یزید علت آن را جویا شد، فرمود «کیف لا یَبکی مَن لیس لها الستر تستر وجه‌ها عنکَ و عن جُلساءِ مجلسِکَ؟» چگونه گریه نکند کسی که پوشش و نقابی برای او نیست، تا صورت خود را از تو و مردان مجلست بپوشاند؟!

زینب علیهم‌السلام شجاعانه در این مجلس، همچون پدر، برادر و مادرش خصم را به ذلّت کشاند و شخصیت متزلزل یزید را در مقابلش همچون برگی خشک شده در هم فشرد تا تجربه تاریخ عاشورا سنّت تاریخ استکبار شود که حجاب زن مسلمان بالاترین سلاح ایمان است.

و این چنین عاشورا محکی شد برای زن تا اثبات کند که او هدف دشمن است و دشمن پس از کشتن مردان جامعه، به سراغ او خواهد آمد، و این برای دشمن درسی شد که اگر زن پاسدار ولایت و رهبری دین گردد، قوی‌ترین و پراستقامت‌ترین فرد در مقابل دشمن خواهد بود.

دشمن، که حجاب زنان را قوی‌ترین سلاح در تثبیت مدیریت ولایت می‌دید، حجاب از سر آنان کشید، غافل از آنکه گرچه حجاب به زن ارزش می‌دهد، اما آنکه حجاب را ارزش می‌بخشد، زینب‌گونه بودن و زینبی رفتار کردن است!
عظمت رسالت زن در حفظ حرمت پوشش، در عاشورا مشخص گردید و پیام عاشورا به همراه مفهوم حجاب، تا زمان جاری است، انعکاس خواهد داشت. و دقیقا به همین خاطر  است که دشمنان، حجاب را جزو مهم‌ترین محورهای مبارزه خود قرار داده‌اند؛ زیرا حجاب، لباس حمایت از ولایت است.

 

زن، از عاشورا تا امروز
عاشورا حماسه‌ای است که اگرچه مردان در صف جلوی این حماسه نقش‌آفرینی کردند اما زنان بیدار و آگاه و هوشیاری پشت خط مقدم این جبهه حضور داشتند که مردانی این چنین را به میدان شهادت و رشادت می‌فرستادند.

عاشورا عظمتی به بزرگی تاریخ دارد که ماندگاری‌اش را زنان حاضر در واقعه رقم زدند و زنده نگه‌اش داشتند.
عاشورا ایستگاه ارزشی سالیانه زن است که خود را بیابد و ارزیابی کند و فاصله راه را تا الگوی متعالی کمتر نماید؛ زیرا کربلا از تمامی جنبه‌های تعالی گوشه‌هایی در خود دارد.

عاشورا رمز انقلاب درونی زن است؛ مجموعه ای گردآوری شده از تمامی عوامل احساسی: کودک یتیم، زن داغدیده، تشنگی، گرسنگی، اسارت، شهادت، غارت‌زدگی، بیماری، هتک‌حرمت، تازیانه و …! و آنجا که زن می‌بیند در دل شب، زنی تنها با رسالتی عظیم از خیمه‌های نیمه‌سوخته، خیمه‌ای برپا می‌کند و کودکانی را که بدنشان از تازیانه سیاه شده است و از ترس به سوی قتلگاه می‌شتابند، گردآورده، آنان را با ذکر آینده قیام، آرام می‌کند و آن‌گاه که همه می‌خوابند، خود به عبادت می‌ایستد، می‌فهمد که این عظمت، صورت جدیدی از تصویر زن است که باید آن را به خاطر سپرد و او را رها نساخت.

اگر دشمنان بگذارند که زن خسته قرن، اهل بیت علیهم السلام را بشناسد و شخصیت خود را در مکتب آنان پرورش دهد، چنان جلوه‌ای از این مکتب بروز خواهد نمود که در تلألو آن، دل‌ها جذب می‌شود و عقل‌ها حق را می‌یابد.

حقیقت این است که هنوز نقش تربیتی اهل بیت علیهم‌السلام و تأثیر اعتقاد به آن‌ها ناشناخته مانده است. آن‌ها چشمه‌های همیشه جوشان هدایتند که در پرتو نورشان، فطرت‌ها آسوده می‌شود و نیروها از هرز شدن به رشد می‌رسند و در انعکاس قدرتش، تمامی مکاتب تربیتی دنیا به شگفت می‌آیند.

 







برچسب ها : جنگ نرم  ,